اصولا در جمهوری آذربایجان از زمان شوروی سابق ادبیاتی را ترویج کرده و یا بهتر است بگوییم تاریخسازی کردند، در تاریخ جعلی آنها مدعی هستند جمهوری آذربایجان سرزمینی است که از شمال ارس شروع شده و تا قزوین ادامه پیدا میکند. این موضوع حتی در کتابهای تاریخ دانشآموزان دبستان در آذربایجان آمده و نقشهای وجود دارد که مدعی است این جمهوری از نظر جغرافیای تاریخی تا نزدیکی قزوین، همدان ادامه دارد و شامل آذربایجانشرقی و غرب، زنجان و اردبیل میشود. آنها برای فرزندانشان تاریخ ساختهاند که سرزمین آذربایجان در جنگهای ایران و روس به آذربایجان شمالی و جنوبی تقسیم شده است. آنها این تاریخ بیهویت را جعل کردهاند و به مردم خود نیز القا میکنند. این موضوع پس از فروپاشی شوروی و بهویژه پس از آنکه جمهوری آذربایجان مستقل شد، بیشتر ترویج شده است. آنها به جای آنکه بر مشترکات فرهنگی و تاریخی و دینیای که در سالهای طولانی میان مردم ایران و جمهوری آذربایجان وجود داشته، تأکید کنند بر ادبیاتی که ساختهاند تکیه میکنند که به قسمت آذری نشین ایران، عنوان آذربایجان جنوبی داده و آذربایجان شمالی که به جمهوری آذربایجان فعلی گفته میشود.
در مقابل این دیدگاه تاریخی عدهای در ایران این بحث را مطرح کردهاند که نام ناحیه شمال ارس هیچگاه آذربایجان نبوده بلکه آران بوده است که اساسا این موضوع نیز ادعای تاریخی بیریشهای است. در نتیجه تمامی این مسائل، جنگی را از نظر تبلیغاتی و رسانهای دامن زده که به باور من هیچ کدام از این دو کشور یعنی آذربایجان و ایران حق ندارند چنین ادعاهایی را مطرح کنند؛ بهدلیل آنکه آن منطقه هویتی دارد و از سال 1991تشکیل شده و ایران نیز این کشور را به رسمیت شناخته است و متقابلا آنها نیز با جمهوری اسلامی ایران روابط خوبی داشتهاند. گرایشهای پانترکیستی در جمهوری آذربایجان تلاش میکنند تا این مسئله را از طریق دامن زدن به اختلافها زنده نگه دارند. یکی از اقداماتی که در این راستا انجام میدهند همین نشستی است که اخیرا برگزار شده است.
بهنظر میرسد که از اینگونه نشستها هم آمریکا و همچنین ترکیه و دولت آذربایجان حمایت میکنند. اگرچه دولت آذربایجان این موضوع را تکذیب و اعلام کرده که در برگزاری این نشست نقشی نداشته، اما کاملا مشخص است که از آن حمایت میکند. تصور باطل آنها این است که بتوانند از طریق دامن زدن به جریانات پانترکیستی و آذری فشار بیشتری بر جمهوری اسلامی ایران وارد کنند درحالیکه اگر بنا باشد چنین سیاستی نتیجه دهد جز آنکه تیرگی روابط دوکشور همسایه که دامن زدن به اختلافات آنها توسط اسرائیل و دشمنان روابط دو کشور دوست صورت میگیرد، نفعی برای کشوری دیگری ندارد. اصولا این سیاست دامن زدن به مشکلات قومی آب به آسیاب ریختن کسانی است که دوست دارند منطقه قفقاز ناامن بوده و درگیری باشد تا بتوانند از آب گلآلود ماهی بگیرند. نمونه آن نیز در قرهباغ است. اگر بنا بود تا به امروز مسائل قومی نتیجهبخش باشد مسئله لزگیها در جمهوری آذربایجان که اقلیتی قومی هستند، میتوانست اثرگذار باشد یا تالشیها که مطرح هستند؛ بنابراین اگر بنا باشد به مسئله قومیتها دامن زده شود مشکلات فراوانی برای ایران و جمهوری آذربایجان بهوجود خواهد آمد که به نفع هیچ کدام از طرفین نیست.
در نتیجه اگر بنا باشد به اینگونه شیوهها متوسل شوند، درخصوص این موضوع جمهوری آذربایجان در وهله نخست ضربهپذیرتر است؛ چراکه در مسئله قرهباغ که با ارمنستان درگیر است و یا درخصوص تالش و سایر گروههای قومی دچار مشکلات عدیدهای است؛ بنابراین بازی کردن با گرایشهای قومی به نفع جمهوری آذربایجان نیز نخواهد بود و ضربه آن را ابتدا خود این کشور خواهد دید. در عین حال من بر این باورم که در داخل کشور ایران نیز نباید به این اختلافها دامن زده شود، چراکه به نفع ایران نیست که با کشور همسایه خود یعنی جمهوری آذربایجان تنش داشته باشد و باید مقابل اینگونه مسائل سدی گذاشته شود.
آذریهای ایران در اردبیل، تبریز و ارومیه یا زنجان باید پاسخ اینگونه یاوهگوییها را بدهند؛ چراکه تعداد این افراد خارج از ایران شاید حدود 200نفر بیشتر نباشد که بهنظر میرسد باید پاسخ مناسب از سوی آذریهای ایران داده شود که سالهای سال در جهت حفظ میهن تلاش کردهاند.
* تحلیلگر مسائل روسیه و قفقاز